obfs3 78.46.188.239:37356 5A2D2F4158D0453E00C7C176978D3F41D69C45DB
بیهیچ شک و شبههای
تنها عاملی که صرف نظر از
میزان ثروت
نژاد و زبان
میزان تحصیلات
یا هر عامل دیگری که الان به خاطر ندارم
میتواند انسانها را دور هم جمع کند
و دور هم نگهدارد،
«عقیده» است
اصلا دوست ندارم همین جایی که به دنیا اومدم
همین محله
همین شهر
همین کشور
بدون اینکه بقیه دنیا رو ببینم
بمیرم
لامصصصب
پول با زحمت به دست میاد راحت از دس میره
چیه این پول
اعصاب خرد کنه
(میدونم لامذهب درسته!!!)
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت باتویار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود
گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیرمی شود
ازهرچه زندگیست دلت سیرمی شود
گویی به خواب بود جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
کاری ندارم کجایی چه می کنی
بی عشق سرمکن که دلت پیرمی شود
آه ای شیران دست بسته
ای بردارانم
ای عزیزترین بندگان خدا
غرش دل انگیزتان
تهلیلهای شورانگیزاتان
از پس سالها
هنوز به گوش میرسد،
دشمنتان با خواری مرد
و شما با غرور و افتخار برگشتید
.
.
به یاد 175 شهید غواص دست بستهی ابوفلوس
آرزوی پرواز برای انسان هنوز هم جذاب و رویایی است
بچه که بودم میخواستم خلبان بشم، و واقعا میخواستم. اما حیف که نرفتم دنبالش. الان با هر بار شنیدن صدای گوشخراش هواپیماها در آسمان حسرتی درونم روشن و تازه میشه.
انسان نیاز داره که به علایقش بپردازه، و برای رسیدن به علایقش هزینه کنه و سختی بکشه! اون سختیها لذتبخش هستند. در عین اینکه ممکنه باعث خستگی بشن و گاهی طاقتفرسا باشن اما همین که در جهتی درست هستند باعث سرزندگی و طراوت روحیه انسان میشن. فک میکنم خدا هم توی اون آیه معروف ان مع العسر .... همین نظرو داشته :)
نپرداختن به علایق ممکنه با راحتی همراه باشه، سختی خاصی رو متوجه انسان نکنه اما همین حسرتی که با یادآوری علایقش به اون دچار میشه از هر سختی بیشتر باعث فرسودگی انسان میشه.
درود بر مسکن، آنگاه که تب را پایین آورد و لرز را قطع کرد و کمی تا قسمتی رو به راه شدم
و لعنت
لعنت به آبله که اینقدر زماننشناس و ناخوانده است
بعدا نوشت:
همین مرض مزخرف باعث عفونت چشمم هم شده بود، رفتم پیش چشمپزشک، یه خانم دکتری بود که به زور میتونست طبابت کنه از فرط سن :)،
گفتم چشمم درد میکنه
گفت: ضربه خورده؟
گفتم نه آبله گرفتم فک کنم از اون باشه!
چشماش ۴ تا بود ۸ تا شد و گفت آبله؟!
گفتم آره آبله!
گفت بندهی خدا آبله کشندهاس اگه گرفته بودی الان رو به موت بودی! این که تو گرفتی آبله مرغونه! البته گفت که آبله به خاطر واکسن زدن ریشهکن شده
و اینجا بود که فهمیدم آبله با آبله مرغون فرق داره
ولی نمیفهمم چرا مثله آبله واکسنشو نمیزنن که ریشهکن بشه
به یادآوردن آخرین باری که نماز خواندم سخت نیست، خوب یادم است
اما هر چه فکر میکنم یادم نمیآید که چه وقت نمازم را ادا کردهام :(
اصلا نماز من تا الان ادا شده؟
خدایا اینقدر امتحان پشت امتحان نگذار
هر کس نداند تو که خوب میدانی من ضعیفالنفس تر از آنم که این همه امتحان شوم
ساده بگیر
من هم به یک ده ناپلئونی راضیم، فقط پاسم کن
کاش خدا برای مفاهیمی مثل
سقوط، انحطاط، زوال
حدی می گذاشت
کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ
هیچ حدی نداره :(
فیلمهای نظیر خانه دختر برای کارگردان و سازنده دو سر برد هستند. پر واضح است که هدف این فیلمها گیشه نیست، میخواهند حرفی در جامعه بزنند یا قبحی را بشکنند یا منکر را معروف کنند.
سرنوشت این فیلمها از دو حال خارج نیست، یا اکران میشوند و بدون مشکل حرفشان را میزنند که در این صورت یک برد حداقلی نصیب سازنده شده، زیرا مخاطبی هر چند محدود برای خودش دست و پا کرده است. اما تجربه نشان داده بخشی از جامعه و رسانه تحمل اینکه اکران شدن این فیلمها را ببینند ندارند و با نوشتن نقد و اعتراض سعی میکنند مانع اکران آن شوند. برد اصلی سازنده اینجاست، به نظرم هیچکس بیشتر از سازنده از این اعتراضها و بگو مگوها خوشحال نمیشود، زیرا توانسته حتی بدون اکران فیلم و از زبان مخالفانش حرف خود را به گوش جامعه برساند.
این است که میگوییم ساخت این فیلمها برای سازندهای که دنبال تغییر فکر جامعه است دو سر برد است.
اگر چه کلمهی مزخرفیاست
به خصوص وقتی با حسرتهای آدم سر و کار پیدا میکند
اگر تو بودی هیچ کسٍـ دیگر نبود
اگر تو بودی، فقط تو بودی
حتی من هم نبودم
بیان به من 5 هزار تومن هدیه داده!
حالا سوال اینجاس که این به چه دردی میخوره؟! یعنی میشه باش بستنی چیزی خرید؟
امیر مومنان علی (علیه السلام) :
" ...قرآن،
دارویی است که با آن بیماری وجود ندارد،
نوری است که با آن تاریکی یافت نمی شود،
ریسمانی است که رشته های آن محکم و پناهگاهی است که قلّه آن بلند است،
توان و قدرتی است برای آن که آن را برگزیند،
محل امنی است برای هر کس که وارد آن شود،
راهنمایی است تا از او پیروی کنند،
وسیله انجام وظیفه است برای آن که قرآن را راه و رسم خود قرار دهد،
برهانی است بر آن کس که با آن سخن بگوید،
عامل پیروزی است برای آن کس که با آن استدلال کند،
نجات دهنده است برای آن کس که حافظ آن باشد و به آن عمل کند،
و راهبر آن که آن را به کار گیرد
و
نشانه هدایت است برای آن کس که در او بنگرد..."
شادی روح امام و شهدا صلوات؛ بازنشر شده از وبلاگ nimeh.blog.ir