من یا بیخیالی دردناک
داشتم فکر میکردم که من کیام؟!
جواب صریح و درستی پیدا نکردم...
شاید یک لیست شباهت هایی با من داشته باشه
یک لیست از کارهای نا تموم
یک لیست از علایق که توجهی بهشون نکردم
یک لیست از ...
بعد یادم افتاد واقعا چقدر کار نیمه تموم دارم، حتی بعضیهاشون دد لاین! شون داره تموم میشه و من هنوز کاملا بیخیالام.
کار های مهم که تموم کردن هر کدومشون واقعا لازمه.
یادم نمیاد از کی بیخیال شدم
اما این بیخیالی آرامشبخشی نیست، اصلا! خیلی زجر آوره اتفاقا
هر روز عقب انداختن هر کاری حتی کوچکترینشون یه بار بزرگه که دایم دارم روی دوش خودم انبارشون می کنم. الان دیگه خیلی سنگین شده. سرور ها وقتی درخواستهای زیادی بهشون برسه به جای دادن سرویس شروع میکنن به دراپ کردن کوئری ها. شده وضع من. اینقدر تلنبارشون کردم که الان به هیچ کدوم نمی رسم
پ.ن: من با برنامه قبلی شروع به نوشتن میکنم اما خودمو محدود نمیکنم به موضوع، فکرمو ول میکنم تا هرچی خواست بنویسه. به همین دلیل شاید عنوان و متن گاهی ارتباطشون نوسان کنه! :)