چرک نویس مجازی من

احوالات یک آدمیزاد

چرک نویس مجازی من

احوالات یک آدمیزاد

مشخصات بلاگ

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۶ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

بگذار ببینم کجاها سوتی دادم

کی؟

می‌خواهم برایم یادآوری بشود

خوب است

شاید ‌آنجا بود، در آن شهر بازی؟

همان که رنگش از سر تا پا مشکی بود؟!

 

شاید هم آن یکی 

همان که در آن پارک بود، کنار آن پراید

کنار همان آتش؟! همان که می‌رقصید

یا در آن یکی پارک

کنار آن آب

 

آن چند شب هم خیلی مشکوک‌اند

همان‌ها که بدون خواب صبح شدند

شاید آن حرف‌ها بود؟

 

تک تک هم شاید نبودند، تجمیعشان شاید بوده

 

حالا نمی‌دانم هرچه بود که اصلا

حتی به اندازه‌ی ارزنی

حتی یک اپسیلون

ارزشش را نداشت

  • میم شین

نوشته‌هایت را خواندم

نمی‌دانم برای بار چندم

انصافا بهتر از من نوشته‌ای

آن عکس را که دیدم

همان که

اینا خعلی خوشگلن!

دلم آب شد

خعلی آب شد

کاش یک ماه صبر می‌کردی

 

دلم حسابی تنگ شده

کلیدش را با خودت کجا بردی؟

 

  • میم شین

ابروهای‌شان را می‌برند بالا

گوشه‌های لب‌شان را می‌آورند پایین

و کــــــــــــــش‌دار می‌گویند

خب فراموشش کن!

بیخیالش

 

تو را که نشناختند

عجبا که من را هم نشناخته‌اند

این بیشتر از حرف‌شان زجرآور است

  • میم شین

اول گمان کردم اهل معامله‌ای

چیزی گرفتی که عوضش چیزی بدهی، صرف‌نظر از ارزششان

بعد کمی عاقلانه‌تر فکر کردم

بیشتر که دقیق شدم، دیگر مطمئن شدم که این صفت به تو نمی‌چسبد

این کجایش معامله‌ است که در عوض چیزی که من از دستش دادم، تو چیزی به من عطا کنی؟!!

با کدام منطق؟!

معامله‌گری را به تو چسبانده‌اند

تو اهلش نیستی

لا اقل اینجا نه

تو اهل بخشش و مهربانی هستی

اهل رحمانیتی

اهل رحیمیت

ببخش مرا، که بخشش برازنده‌ی توست و بخشیده شدن نیاز من

  • میم شین

روزگار معلم خیلی خوبیه

اگه سرتق بازی دربیاری و نخوای که یه چیزی رو بفهمی

آخر سر حالیت می‌کنه

اما!

اما داره

اگه به جای روزگار از تجربه‌ی بقیه استفاده کنی و سرتق نباشی؛ به نفعته

چرا؟

چون روزگار درسشو عینی بهت می‌ده

با مصداق

طوری که با تمام وجود حس بشه

واضح‌تر بخوام بگم: با بی‌رحمی تمام یه مطلب رو تو مغز و گوشتت فرو می‌کنه

خیلی دردناکه

درسی که جدیدا من سر کلاس روزگار یاد گرفتم این بود:


یا برای بدست آوردن چیزی که دوست داری تلاش کن، یا به چیزی که داری قانع باش


من الان کاملا می‌فهمم که چی می‌گه

هزینه‌اشو گرفته ازم تا بهم یادش بده

دوست داشتنی‌ترینمو ازم گرفت

دیگه دوس ندارم از روزگار چیزی یاد بگیرم

ترجیح می‌دم مثه بچه‌های خوب از آدما یاد بگیرم نه از روزگار

  • میم شین

وقتی سلام‌ات می‌کنم

نگاهی می‌اندازی و می‌گویی:

سلام غریبه

چگونه غریبگی با تو را تحمل کنم

آشناترین آشنای من

آشناترین آشنای دلم

  • میم شین

دلم می‌خواهد که زمان به عقب بازگردد

به همان لحظه‌ای که تو را دیدم

همان لحظه

همان لحظه‌ی ناب

همان لحظه

هیچ چیز دیگری نمی‌خواهم

  • میم شین

خدایا با من قهر نکن

من با تو قهرم

اما تو با من قهر نکن

  • میم شین

دانی که چیست دولت؟! دیدار یار دیدن

در کوی او گدایی بر خسرویی گزیدن

  • میم شین
دست و دلم به کار نمی‌ره
از دیشب تا حالا می‌خوام یک اسلاید و یک گزارش نیمه‌کاره رو تکمیل کنم
نمی‌شه
فکرم متمرکز نمی‌شه
  • میم شین