نیاز به تمجید شنیدن از دیگران برای ما ابنا آدم ابوالبشر نیاز عجیبی نیست
اما
اخیرا
در خودم نیاز عمیق و شدیدی به ستودن حس میکنم
ستایش کسی یا چیزی که ستودنی باشد
نیاز به ستودن!
نیاز به تمجید شنیدن از دیگران برای ما ابنا آدم ابوالبشر نیاز عجیبی نیست
اما
اخیرا
در خودم نیاز عمیق و شدیدی به ستودن حس میکنم
ستایش کسی یا چیزی که ستودنی باشد
نیاز به ستودن!
بودنت از بودنم کم شده
کم شدهام، خیلی کم!
بودنت بیشتر بودنم بود!
اگر بدانی چقدر دلم میخواست الان نشسته بودی اینجا
و به حرفهایم گوش میدادی
چقدر دلم میخواست تو مخاطبم باشی
تو باشی
با تو حرف بزنم
تو را نگاه کنم
در تو غرق شوم، مرا در خودت غرق کنی
و با لبخندی، با جملهای، با کلامی آب بر آتشم بریزی
حسرت حرف زدن و نگاه کردن و داشتنت بدجوری به دلم مانده:خوب هم نمیشود
فردا میشود دو ماه ...
چه دو ماه سختی، چه دو ماه حسرتباری
با کسی حرف میزدم: گفت انشاا... که خیر است! کمی سبک شدم، کسی قبل از آن اینطور نگفته بود
حالم را هم بخواهی بدانی: بدک نیستم
همین چند روزه که باران گرفت
رفتم به یادت زیر باران، قدم زدم
هااایی که چه بارانی بود
به یادت به باران گفتم:
بنگر چه کردهای،
ای شوخ و شنگ!
ای تر و تازه!
باران ناگهان!
هر چاله چولهای
آیینهای شده ست پر از ابر و آسمان
هر جا که پای می نهی ابری روان شده
بنگر، زمین گُله به گُله آسمان شده!
اما بی تو لطفی ندارد!
برایم دعا کن، عاقبت به خیر شوم
دعای تو امتحانش را پس داده! حتما میگیرد
گاهی که غرق شدهام
و بعد به خود میآیم
و به خودم نگاه میکنم
تعجب میکنم!
مثل وقتی که غرقم در سرعت و
پشت فرمان ماشین نشستهام
صورتم گر گرفته و چشمهایم را باریک کردهام
و آنجای مرموز و سرکش شخصیتم به موتور ماشین اجازه میدهد نعره بکشد
یا وقتی که غرقم در شعر
نشستهام حافظ میخوانم
و شاید بغضی کنم
یا حظی ببرم
کدامشانم؟
آنی که با صدای نعرهی موتور کیف میکند
یا آنیکی که نشسته عارف مسلک شعر میخواند
یا آن دیگری ...
خدایا این دیگر چه بود که آفریدی؟