چرک نویس مجازی من

احوالات یک آدمیزاد

چرک نویس مجازی من

احوالات یک آدمیزاد

مشخصات بلاگ

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه

تصمیمات غلط چه تاثیر عمیق و دنباله داری روی زندگی آدم میذارن

آدم گاهی دلش میخاد یه دکمه‌ی ریست وجود داشت که با فشردنش زندگی ریست می‌شد

چه خوب می‌شدا

دو ماهی هست که سری به اسی نزدم

احتمالا حسابی از دستم شکاره

فردا میخام برم پیشش: خدا به خیر بگذرونه

یه نذری می‌دم :)

 

چه زمستونیه! این چند روزه کلی عرق ریختم از گرما

خدا تابستونشو به خیر بگذرونه

 

التماس دعا داریم شدید

  • میم شین

دنبال اتوبوس دویدن کلا کار باحالی نیست

به خصوص اگر بدوی و نرسی

اما

بدترش این است که بدوی و برسی

بعد راننده که در را بسته

بدون توجه به در زدنت

گاز بدهد و برود!

خدایا پدر و مادر راننده را غریق رحمت بفرما :)

  • میم شین

می‌خوام یکم حرف خوب بزنم

یکی از بهترین لذت‌های من تو این دنیا اینه که یه خودکار رو تموم کنم

واقعا وقتی خودکارم جوهرش تموم می‌شد و دیگه نمی‌نوشت کیف می‌کردم

در تمام کردن خودکار لذتی هست که حتی تو انتقام هم نیست!

اما یادم نیست آخرین بار کی بود که با یه خودکار اینقد بنویسم که تموم بشه

حالا که فک می‌کنم می‌بینم شاید دلیل خوشایندی‌اش واسم اینه که تلاشمو می‌اورد جلو چشمم

نا خودآگاه تلاشمو حس می‌کردم

و از خودم راضی می‌شدم و باعث می‌شد شاد بشم

آدم تجربه‌های تلخ رو دوست نداره

اما همین تجربه‌های تلخ هستن که روش زندگی درست را به آدم یاد می‌دن

چند سال پیش - حدود ۲ سال پیش

می‌خواستم کاری رو شروع کنم

رفتم پیش کسی که قبل من شاخه‌ای از اون کار رو می‌کرد

ازش پرسیدم کدوم شاخه بهتره؟ کدوم پولش بیشتره؟ :)

گفت اونی که بهش علاقه داری!

پیش خودم گفتم چقد احمقه! یعنی واقعا نمی‌فهمه فلان شاخه بهتره!

اما الان بعد ۲ سال به حرفش رسیدم

البته دقیق‌ترش اینه که الان بعد دو سال جرات پیدا کردم اعتراف کنم

چند ماه -شایدم چند روز! - بعد از شروع فهمیدم که حق با اون بود!

بگذریم

به هر حال به خاطر دو سال عمری که صرف این کار کردم ناچارم تمومش کنم

دو سال به قیمت کسب یک تجربه، چه تجربه‌ی گرون قیمتی، کاش ارزشش رو داشته باشه

  • میم شین

عمر طولانی خوبه

اما جوونیه طولانی خیلی بهتره!

  • میم شین

نیاز به تمجید شنیدن از دیگران برای ما ابنا آدم ابوالبشر نیاز عجیبی نیست

اما

اخیرا

در خودم نیاز عمیق و شدیدی به ستودن حس می‌کنم

ستایش کسی یا چیزی که ستودنی باشد

نیاز به ستودن!

  • میم شین

بودنت از بودنم کم شده 

کم شده‌ام، خیلی کم!

بودنت بیشتر بودنم بود!

اگر بدانی چقدر دلم می‌خواست الان نشسته بودی اینجا

و به حرفهایم گوش می‌دادی

چقدر دلم می‌خواست تو مخاطبم باشی

تو باشی

با تو حرف بزنم

تو را نگاه کنم

در تو غرق شوم، مرا در خودت غرق کنی

و با لبخندی، با جمله‌ای، با کلامی آب بر آتشم بریزی

حسرت حرف زدن و نگاه کردن و داشتنت بدجوری به دلم مانده:خوب هم نمی‌شود

فردا می‌شود دو ماه ...

چه دو ماه سختی، چه دو ماه حسرت‌باری

با کسی حرف می‌زدم: گفت ان‌شاا... که خیر است! کمی سبک شدم، کسی قبل از آن اینطور نگفته بود

حالم را هم بخواهی بدانی: بدک نیستم

همین چند روزه که باران گرفت

رفتم به یادت زیر باران، قدم زدم

هااایی که چه بارانی بود

به یادت به باران گفتم: 

بنگر چه کرده‌ای،

ای شوخ و شنگ!

ای تر و تازه!

باران ناگهان!

هر چاله چوله‌ای

آیینه‌ای شده ست پر از ابر و آسمان

هر جا که پای می نهی ابری روان شده

بنگر، زمین گُله به گُله  آسمان شده!

 

اما بی تو لطفی ندارد!

برایم دعا کن، عاقبت به خیر شوم

دعای تو امتحانش را پس داده! حتما می‌گیرد

  • میم شین

گاهی که غرق شده‌ام 

و بعد به خود می‌آیم

و به خودم نگاه می‌کنم

تعجب می‌کنم!

 

مثل وقتی که غرقم در سرعت و

پشت فرمان ماشین نشسته‌ام

صورتم گر گرفته و چشم‌هایم را باریک کرده‌ام

و آن‌جای مرموز و سرکش شخصیتم به موتور ماشین اجازه می‌دهد نعره بکشد

 

یا وقتی که غرقم در شعر

نشسته‌ام حافظ می‌خوانم

و شاید بغضی کنم

یا حظی ببرم

 

کدامشانم؟

آنی که با صدای نعره‌ی موتور کیف می‌کند

یا آن‌یکی که نشسته عارف مسلک شعر می‌خواند

یا ‌آن دیگری ...

خدایا این دیگر چه بود که آفریدی؟

  • میم شین

می‌دانم که اشتباه می‌کنم

برایم روشن است

چه‌کنم

می‌دانم لجبازی است

ته دلم هم می‌دانم که اشتباه است

ته دلم هم از خودم ناراضی‌ام

اما

چه‌ می‌دانم

شاید تا آخرش بروم، خودم را له کنم، داغون کنم

بعد بنشینم حسرت بخورم و ماتم بگیرم

خدایا به مرا به خودم وا مگذار

  • میم شین

می‌گفت هوش هیجانی یعنی این‌که

بتوانی احساسات بد و منفی‌ات را کنترل و مدیریت کنی

همان‌موقع فهمیدم که جای من آن‌جا نیست

من مرد شنیدن حرف‌هایش نبودم

اگر یاد تو احساس منفی باشد

من عاشق تمام احساسات منفی عالم‌ام

بگذار با دکان هوش هیجانی‌شان خوش باشند

همان‌طور که چرت‌و پرت‌هایش را ادامه می‌داد

من در احساسات منفی‌ام غرق شدم

صدایش آن‌وقت مثل مراقب سر امتحان شده بود

هیچ نمی‌شنیدم چه می‌گفت

 

چند باری بغض کردم!

ولی نترکید

قلمبه شده

راه نفس کشیدنم را تنگ کرده

تو هم که عادت داشتی نفس مرا به شماره بندازی

شده مزید بر علت

  • میم شین

گفتی که به روز عجز دستت گیرم

عاجزتر از این مخواه که اکنون هستم

  • میم شین